قسمت دوم:


تو راه خونه بودم ولی مدام با خودم درگیر بودم که آیا پدرم تولدم رو یادش هست یا نه ؟!
بالاخره رسیدم، در رو باز کردم مات موندم ...
بین بدترین و بهترین لحظه ی عمرم بودم! نمیدونستم که گریه کنم یا خنده! ...

از یه طرف خونه رو دیدم که تزیین شده بود برای تولدم و طرف دیگه " پدرم " !
پدرم رو دیدم که دست رو قلب روی زمین افتاده بود! فوری زنگ زدم اورژانس، راهی بیمارستان شدم.
از یه طرف نگران هزینه های درمانی پدرم بودم و از طرفی دیگه نگران حالش. تو همین فکرا بودم که دکتر از بخش مراقبت های ویژه اومد بیرون...
از چهره ش در این حد فهمیدم که خبرای خوشی نداره! ولی ای کاش در همین حد غم من ختم میشد.
وقتی از درون خورد شدم که از دهنش شنیدم:
دکتر : ببین پسرم از چهرت معلومه که مرد مقاوم و بزرگی هستی، ولی من باید با مادرت حرف بزنم
من : آقای دکتر مادرم سالهاست که فوت کرده! تو رو خدا هرچی هست به خودم بگید، من و پدرم جز همدیگه کسی رو نداریم دکتر...
دکتر : آهـــــــه . پسرم چند سالته ؟
من : دکتر چرا تفره میری؟ بهم بگو خب چیشده ؟ این " آهی " که شما کشیدی چهار ستون بدنم رو لرزوند...
دکتر : گوش کن مرد جوان، هر انسانی روزی رو درپیش داره که باید از خانواده ش جدا بشه و روی پای خودش وایسته و از شانس تو اون روز برای تو زودتر و قطعا به طور سخت تری اومده سراغت...
هر کاری میکنی فقط سعی نکن از زندگی دست بکشی چون با اینکارت فقط زحمات پدر خدابیامرزت رو خراب کردی...
من : چی داری میگی دکتر! خدابیامرز ؟؟؟!!!
اینو گفتم دوییدم به بخش مراقبت های ویژه... پرستار جلومو گرفت و گفت:
پرستار: آقا شما اجازه نداری بری داخل!
من : خانوم پرستار چی داری میگی ؟! پدرم رو بردین اون تو و حالا بهم میگین که مرده و منو راه نمیدین ...

تو همین جر و بحث ها بودم که دکتر مداخله کرد و اجازه داد که برم تو. وقتی پدرم رو دیدم که مثه یه تیکه گوشت و بی حرکت رو تخت افتاده ...
خیلی دوست داشتم که مادری داشتم یا حداقل دوستی ، آشنایی که تو بقلش زار زار گریه کنم ولی هیچکس در کنارم نبود. فقط یه پرستار که اونم وقتی حال بد منو دید دستم رو گرفت و برد تو حیاط بیمارستان تا بیشتر از این اذیت نشم. تو همین حین صاحب خونمون که یه زن پیر و تنها بود از راه رسید و با یه آژانس منو راهی خونه کرد..

# چرا من از بین این همه آدم / اسیر تنهایی جادم / میخوام بمیرم اما نمیشه / روی پام وایسادم #
( شاعر : امیر تتلو – پدر ( فیت رضا پیشرو) )

پایان قسمت دوم