بالاخره رسیدیم به آخرین قسمت! آخرین قسمت داستان آقا رضا، آقا رضایی که تو زندگیش سختی زیاد کشید! فراز و نشیب بسیار داشت مسیر زندگیش!

زمانی که این داستان رو مینوشتم حتی خودکارم هم آرزوی خوشبختی این پسر رو میکرد و میگفت که خدا کنه یه روز خوش بیاد برای این پسر ( اقرار کردم البته ) اینکه توی آخرین قسمت از فصل اول این داستان آیا پایان خوشی داره یا پایانی تلخ و غم انگیز رو میسپارم به خودتون که توی ادامه ی مطلب بخونید.

داستان که تموم شد! ولی خواهشا شما مهر و محبتتون رو تموم نکنین و با نظراتتون به من روحیه برای نوشتن فصل دوم این داستان بدید...