خلاصه ی قسمت هفتم:
در این قسمت در حالی که رضا توی خودش فرو رفته و در حال فکر و خیال درباره ی اتفاقات این مدت هست ناگهان صدای تق تق در رو میشنوه که ...
خلاصه ی قسمت هفتم:
در این قسمت در حالی که رضا توی خودش فرو رفته و در حال فکر و خیال درباره ی اتفاقات این مدت هست ناگهان صدای تق تق در رو میشنوه که ...
خلاصه ی قسمت ششم:
این قسمت به گفتگو های بین مونا خانم و مریم می پردازه که موضوع گفتگوشون راجبه رضا هست...
خلاصه ی قسمت پنجم:
در این قسمت رضا با خودش خلوت میکنه و افکار اون لحظه و حالش رو میخونید به علاوه اینکه نحوه ی معرفی رضا توسط آقای مقدم به خانوادش و طرز برخورد اونها رو مطاعه میکنید، البته در ادامه ی مطلب...
خلاصه ی قسمت چهارم:
این قسمت راجبه اینکه چه گفتگو هایی بین رضا و آقای مقدم شد، بالاخره چه اتفاقی برای مساله ی مسکن رضا میافته و ... که بهتره خودتون در ادامه ی مطلب مطالعه کنید
توضیح مختصر راجبه بخش زنگ تفریح:
توی این بخش متن هایی توی شبکه های اجتماعی مطالعه میکنم و اگه زیبا باشه توی این بخش میزارم. شامل لطیفه، متن احساسی، متن های عاشقانه و ... میشه. متون این بخش نوشته ی من نیست پس اگه نویسنده ی اصلی متن رو بدونم قطعا قانون کپی رایت رو رعایت میکنم :)
متن زیبایی هست، شاید شما هم خوشتون بیاد
معنای ۷سال رو کی خوب میفهمه؟
دانشجوهای پزشکی...
معنای ۴سال رو کی میفهمه؟
بچه های کارشناسی...
معنای ۲سال رو کی خوب میفهمه؟
سرباز ها...
باقی این متن رو میتونید توی "ادامه ی مطلب" بخونید
خلاصه ی قسمت سوم:
این قسمت می پردازه به اتفاقات بعد از فوت پدرت رضا و اینکه چطور رضا خرج و مخارجش تامین میشه و بعد از اتمام مدرسه چه تصمیمی میگیره، قراره آیندش چطور رقم بخوره و ... که توی ادامه مطلب میتونید قسمت سوم رو مطالعه کنید
توی این پست میخوام راجبه شبکه های اجتماعی و جایگاهشون بین ما ایرانی ها صحبت کنم. یه فلش بک به چند سال گذشته زمانی که انقدر این شبکه ها همه گیر نشده بودن بزنم و اونو با وضعیت و محبوبیت الان شون بین ما ایرانی ها مقایسه کنم...
چیزی که شما قراره بخونید در واقع همون نیمه ی پر لیوان هست که دیگه نگاه بهش عادی شده و ما اهمیت و تاثیر مهم اون رو فراموش کردیم. لطفا بخونید و کمی روش فکر کنید که چطور و چرا ما تا این حد وابستگی پیدا کردیم به این شبکه ها و از چه چیز هایی دور شدیم و از دستشون دادیم...
خلاصه ی قسمت دوم:
قسمت دوم تعریف وضعیت جسمانی پدر رضا هست که چه اتفاقی براش میافته و چه عاقبی برای رضا رقم میخوره...
خلاصه ی داستان:
داستان زندگی رضا (فصل اول) راجبه پسر بچه ای هست که در ابتدای زندگیش پدر و مادرش رو از دست میده ولی از نا امید نمیشه و روی پای خودش می ایسته، البته به کمک یک شخص غریبه که وارد داستان میشه و دست رضا میگیره و به رضا بال پرواز میده.
فصل اول این داستان به طور خلاصه توی پانزده قسمت از شروع زندگی رضا تا لحظه ی شروع استقلال کامل زندگی رضا رو تعریف میکنه، البته لازم هست که دوباره بگم که بطور خلاصه تعریف میکنه.
این داستان جوری نوشته شده که هرچه به قسمت های پایانی نزدیک میشید، جذاب تر و خوندنی تر میشه و قسمت های اول داستان جذابیت لازم رو نداره. مطمعن باشید که از خوندنش پشیمون نمیشید...
نکته ی مهم: من قبلا این داستان رو توی یه انجمن که توش فعالیت میکردم منتشر کردم و مورد استقبال خوبی قرار گرفت و در واقع الان همون داستان رو بدون هیچ ویرایشی دوباره دارم بازنشر میکنم...
امیدوارم که خوشتون بیاد